آشنايي با شيوه‌هاي مديريت اقتصادي رسانه‌ها

 

از دير باز رسانه‌ها با اهداف و چشم‌اندازهاي مختلف پا به عرصه توليد و نشر آثار خبري و تحليلي گذاشته و اين اهداف را همراه با هزينه كردن سرمايه‌هاي بسياري به دست آورده‌اند كه گه‌گاه جاني، مالي و اعتباري نیز بوده‌اند.

در پايان قرن بيستم و با گسترش تكنولوژي‌هاي نوين ارتباطي و منابع متعدد تأمين نيازهاي رسانه‌اي مخاطبان، اين سؤال همواره براي مديران و سياستگذاران رسانه‌ها مطرح بوده كه آيا سرمايه‌گذاري براي تأسيس و راه‌اندازي و مديريت يك رسانه با توجه به اهداف پيش‌ رو، اقدامي معقولانه است؟ اين سؤال البته بيشتر براي رسانه‌هايي مطرح است كه از طرف دولت (goverment ) و احزاب حمايت مالي نمي‌شوند و به صورت مستقل فعاليت مي‌كنند.
 
رابطه رسانه‌ها و اقتصاد بيشتر بر اين استوار است كه مديران و سياستگذاران رسانه‌ها بدانند كه با بهره‌گيري از منابع موجود، چگونه مي‌توانند نيازها و خواست‌هاي خبري، تحليلي و به‌طور كلي اطلاعات مخاطبان را برطرف سازند؛ موضوع مهمي كه ‌اغلب مورد توجه جدي مديران رسانه‌ها قرار نمي‌گيرد و در بلندمدت گريبان مؤسسه  رسانه‌اي آنها را مي‌گيرد.
علم اقتصاد رسانه‌اي- كه امروزه در دانشگاه‌هاي معتبر بين‌المللي به عنوان يك رشته تحصيلي جديد در حوزه ارتباطات تدريس مي‌شود- عوامل تاثيرگذار در توليد كالا و خدمات رسانه‌اي و چگونگي تخصيص اين توليدات براي مصرف را مورد بررسي و واكاوي قرار مي‌دهد. اما براساس تعاريف موجود از علم اقتصاد و به اذعان اقتصاددانان، اين علم به چگونگي اختصاص يافتن منابع محدود يا ناياب در جهت تأمين نيازها و خواسته‌هاي نامحدود مي‌پردازد؛ به عبارتي، اقتصاد را مي‌توان علم مديريت منابع در دسترس و مديريت اين منابع در جهت اهداف متعالي‌تر از منابع تعريف شده دانست. اين تعريف كوتاه از علم اقتصاد به اين جهت آورده مي‌شود كه درك كامل شرايط اقتصادي با توجه به هزينه‌هاي گزاف مديريت رسانه‌ها در دنيا، بسيار ضروري است.
 
براساس تعريف اقتصاددانان از تخصيص منابع به اين نتيجه مي‌رسيم كه منابع موجود براي تأمين همه خواسته‌هاي عمومي و خصوصي كافي نيستند. از اين رو، بين خواسته‌ها و منابع موجود بهترين انتخاب صورت مي‌گيرد و مشخص مي‌شود كه كدام نياز و چه تعداد از خواسته‌ها بر آورده خواهند شد، سپس اين تخصيص منابع در پاسخ به سؤال‌هاي اساسي و مهمي مثل اينكه چه كالايي بايد توليد و منتشر شود؟ چگونه بايد توليد شود؟ و چه كساني كالاها و خدمات توليد شده را مصرف خواهند كرد؟ جهت‌گيري مي‌شوند.
 
در مورد توليد و عملكرد رسانه‌ها مي‌توان اين 3 مورد را به كار برد و در نظر گرفت كه نخستين بازار كالايي كه رسانه‌ها در آن شركت دارند، بازار توليدات رسانه‌اي است كه شامل اخبار، گزارش، تحليل و به‌طور كلي اطلاعاتي است كه از طريق ژورناليسم عرضه شده و به مصرف‌كنندگان و مخاطبان ارائه مي‌شود.
باید توجه داشت که منظور از واژه «توليد» در اقتصاد رسانه‌اي، خلق كالاها و خدمات براي مصرف‌كنندگان و «مصرف» نيز به معني استفاده از كالاها و خدمات و برطرف كردن نيازها و خواسته‌هاي آنان است. اساس كار تجاري و تبليغاتي رسانه‌ها هم به منظور اعتمادسازي و جلب نظر مصرف‌كنندگان و در نهايت صرف‌كردن هزينه- اعم از پول و زمان- براي استفاده از توليدات رسانه‌هاست.
  
روش‌هاي تأمين منابع مالي هم در رسانه‌هاي مختلف، متفاوت است.  براي نمونه در روزنامه‌‌ها، مجلات،‌ هفته‌نامه‌ها و بولتن‌هاي ماهانه يا فصلي، در آمد بر پايه درج آگهي‌هاي تبليغاتي و انعكاس اخبار به صورت ويژه( Reportaje)- (با رعايت شرافت و اصول كار مطبوعاتي) است. خبرگزاري‌ها و سايت‌هاي خبري درآمدهاي هزينه‌اي خود را از طريق انعكاس آگهي‌هاي تجاري در محيط مجازي خود و نيز حمايت‌هاي دولت يا حكومت يا احزاب يا هيأت‌هاي مديران خود به دست مي‌آورند. شبكه‌هاي تلويزيوني‌ و ماهواره‌اي نيز از طريق جذب بازيگران سرشناس، پخش آگهي‌هاي تجاري- تبليغاتي در زمان‌هاي پر بيننده پخش، افزايش بودجه برنامه‌ها و در تلويزيون‌هاي دولتي نيز بودجه‌هاي مصوب دولت و مجلس كه به صورت سالانه به آنها اختصاص داده مي‌شود، منابع مالي خود را تامين مي‌كنند. اما گردانندگان رسانه‌ها به منظور افزايش ميزان توليدات خود و در نتيجه افزايش درآمدهاي رسانه مطبوع، به فراهم آوردن 2 شرايط ايدئال براي توليدكنندگان برنامه‌هاي رسانه‌اي مي‌پردازند؛ نخست آنكه درصد مطلوبيت رسانه خود را افزايش مي‌دهند.
 
اقتصاددان‌ها به منظور اندازه‌گيري هر واحد از رضايت خاطري كه مصرف كنندگان به دست مي‌آورند، مقياسي به كار مي‌برند كه در اصطلاح اقتصادي «فايده» ناميده مي‌شود. «مطلوبيت عددي» معيار اندازه‌گيري رضايت خاطر مصرف‌كنندگان از مصرف كالاست و اين موضوع هم براي توليدكنندگان در رسانه‌ها و هم براي گردانندگان و سياستگذاران رسانه‌ها بسيار مورد توجه است كه بدانند مطلوبيت رسانه پيش رويشان چقدر است و اينكه آيا اين ميزان مطلوبيت، در آينده رشد خواهد كرد يا خير؟
 
دوم آنكه مديران و گردانندگان رسانه‌ها سعي بر افزايش اعتبار رسانه خود يا در اصطلاح «اعتبار افزايي» آن را دارند؛ چرا كه در حال حاضر و با گسترش وسايل ارتباط جمعي، منابع خبري و دروازه‌هاي كسب اطلاعات بسيار گسترده شده است.
 
اما بدون شک رسانه‌هايي در اين بين موفق هستند كه بتوانند به صورت ويژه‌ اعتماد مشتري و مخاطب را جلب كنند تا وي در هر صورت، يك رسانه را مورد توجه قرار دهد و انگشت انتخاب روي آن بگذارد. اعتمادزايي سبب خواهد شد كه رسانه، مخاطبان ويژه‌اي داشته باشد و تحت هر شرايطي به حيات خود ادامه دهد؛ چرا كه سرمايه‌گذاران در رسانه‌ها بر اين اصل بسيار توجه دارند كه مركز سرمايه‌گذاري آنها از چه ميزان اعتبار و مقبوليت برخوردار است. در ميان رسانه‌ها، بدون شك آنهايي مي‌توانند پايدار و موفق باشند كه به موضوع اقتصاد رسانه‌اي به عنوان يك علم نوين در علوم ارتباطات توجه كافي و وافي داشته و پيكان هزينه كرد منافع خود را بر 2 اصل مطرح شده مطلوبيت و اعتمادزايي بچرخانند.

رسانه‌ها در جستجوي مدل‌هاي جديد تجاري

رسانه‌ها در جستجوي مدل‌هاي جديد تجاري

 

رسانه‌ها با توجه به تداوم بحران‌ها براي صنعت خبررساني، مشتاقانه در پي کشف مدل‌هاي موفق تجارت هستند

خبرگزاري آلمان از واشنگتن گزارش داد، در چهارمين گزارش سالانه درباره وضع رسانه‌هاي آمريکا که موسسه تحقيقاتي پيو (PEW) در واشنگتن آن را با عنوان «پروژه تفوق در خبرنگاري» منتشر کرده، آمده است، رسانه‌هاي کلاسيک مسيرهاي کاملا متفاوتي را انتخاب کرده‌اند تا بتوانند از دست دادن بينندگان و خوانندگان‌شان را جبران کنند.

در حالي که برخي رسانه‌ها به شکلي قوي بر پوشش اخبار محلي و منطقه‌اي متمرکز شده‌اند، برخي ديگر به انتشار اخبار جانبدارانه و مجادله‌برانگيز روي آورده‌اند.

بسياري از رسانه‌ها از طريق ارتباط گرفتن قوي با خبرنگاران شهري، وبلاگ‌نويسان و مبتکران محلي تلاش کرده‌اند جايگاه خود را حفظ کنند. اغلب روزنامه‌ها حتي نام‌شان را در شاخه‌هاي غيررسانه‌اي اما پول‌ساز، مثلا بازار گردشگري، وارد کرده‌اند. همه اين استراتژي‌ها آن گونه که دانشمندان علم رسانه مي‌گويند، حاوي مخاطرات مالي و در همين حال خطراتي براي روزنامه‌نگاري فاخر است.

اين تحقيق تاکيد مي‌کند، اگر چه توزيع روزنامه‌ها و همچنين سقف بينندگان خبرهاي تلويزيوني روند کاهنده‌اي را سير مي‌کند، اما در مجموع نمي‌توان از سير نزولي علاقه به کسب اطلاعات به روز صحبت کرد.

اين محققان رسانه‌اي مي‌گويند: «روزنامه‌نگاري سنتي، آنگونه که برخي گمان مي‌بردند، از اهميت نخواهد افتاد

با اين حال به گفته آنها، شهروندان آمريکايي امروزه به مدد اينترنت، قوي‌تر از گذشته اخبار را از ديگر رسانه‌ها به جاي رسانه‌هاي کلاسيک کسب مي‌کنند.

مشکل مالي
اما ميزان خوانده شدن روزنامه‌هاي آمريکايي که سال گذشته در مجموع ضرر تلخي را در ميزان فروش متحمل شد، در مجموع در حال حاضر کاهش نيافته است. دليل اين امر آن است که بسياري از آمريکايي‌ها اين روزنامه‌ها را در اينترنت – يا صفحات اينترنتي ياهو، گوگل يا AOL مطالعه مي‌کنند، يعني جايي که منبع توليد اخبار نيستند، بلکه فقط آنها را سازماندهي و گردآوري مي‌کنند.

از اين رو بزرگ‌ترين مشکل رسانه‌هاي آمريکا کم شدن شمار خوانندگان خبرها و گزارش‌هاي آنها نيست، بلکه آنها دچار مشکل مالي هستند. نمي‌توان با اينترنت و از طريق تبليغات اينترنتي به جبران ضررهاي سنگين مالي پرداخت. حتي «نيويورک تايمز»، با جلب 14.7 ميليون آمريکايي در ماه به صفحات اينترنتي خود، هم در اين زمينه موفق نشده است

در اين تحقيق آمده است: «هر چه پيش مي‌رويم مشخص‌تر مي‌شود که صنعت خبررساني بايد بتواند مدل‌هاي تجاري بسيار تهاجمي‌تري را نسبت به گذشته ايجاد کند

روزنامه‌های آمریکا به سيستم آگهی آنلاین می‌پیوندند

 

گروهی از ناشران روزنامه‌های آمریکا اعلام کردند به یک سيستم فروش آگهی آنلاین می‌پیوندندبا این هدف که بتوانند سفارش‌های بیشتری از آگهی‌دهندگان در سطح ملی به دست آورند.

به گزارش آسوشیتدپرس 26 شرکت روزنامه‌ای پنج‌شنبه 20 مارس (اول فروردین) اعلام کردند که به یک شبکه فروش آگهی می‌پیوندند که ماه قبل شرکت‌های گانت، هرست و نیوریورک تایمز آنرا به راه انداختند.

با این اقدام تعداد روزنامه‌های عضو این شبکه با نام QuadrantOne عملا دو برابر می‌شود و به 250 روزنامه می‌رسد.

اعضای جدید این شبکه شامل چند شرکت بزرگ روزنامه‌ای هستند، از جمله شرکت مک کلاچی، سومین ناشر روزنامه‌ای آمریکا از لحاظ تیراژ  و ای اچ بلو که صاحب روزنامه‌هایی مانند دالاس مورنینگ نیوز و  شرکت مدیا جنرال است.

شرکت‌های که به QuadrantOne پیوسته‌اند در یک کنسرسیوم جداگانه با شرکت اینترنتی یاهو نیز سهيم هستندتا در سایر حوزه‌های آنلاین  از جمله مشاغل طبقه‌بندی‌شده، جستجو، ارسال اخبار جدید روی بخش خبری یاهو و آگهی‌های آنلاین محلی همکاری کنند.

QuadrantOne ذخیره مشترکی مرکزیت‌یافته از از واحدهای آگهی استانداردشده از روزنامه‌ها در سراسر آمریکا ایجاد خواهد کرد که که می‌تواند به صورت گروهی به آگهی‌دهندگان بزرگ فروخته شود.

هدف این است که فرایند خرید آگهی‌های آنلاین در سطح ملی در مقیاس‌های بزرگ برای آگهی‌دهندگان شرکت‌های بزرگ مانند شرکت‌های پوشاک در سراسر آمریکا آسانتر شود، بدون اینکه نیاز باشد که با بسیاری از خروجی‌های رسانه‌ای محلی قراردادهای جداگانه منعقد شود.

روبات‌هايي كه به جنگ و عشق حساس‌اند

 

در آزمايشگاه يك دانشگاه در حومه توكيو، دانشجويان مهندسي سخت مشغول سروكله زدن و سيم‌پيچي صورت يك روبات هستند تا آن را نسبت به شش حس ابتدايي: خشم، ترس، غم، شادي، تعجب و نفرت حساس كنند.

 

كانسِي

«كانسي»(حساسيت)، روبات مورد نظر كه در داده‌ها و برنامه‌هايش كلمه‌هايي از پيش تعيين شده وجود دارد، با شنيدن كلمه «جنگ» در قيافه‌اش ترس و نفرت ديده مي‌شود و با شنيدن كلمه «دوست داشتن» لبخند روي لب‌هاي صورتي‌اش مي‌نشيند.

 

كانسِي

«جونيچي تاكنو»، سرپرست پروژه از دانشگاه «ميچي» مي‌گويد: «روبات‌ها براي زندگي در ميان انسان‌ها بايد از پس وظيفه‌هاي اجتماعي پيچيده بر بيايند. آنها بايد با احساس كار كنند، يعني احساس‌ها را بفهمند و حس‌شان كنند
در ژاپن روبات‌هاي زيادي وجود دارند، در كارخانه‌ها، خانه و...، روبات‌هايي كه سوشي (نوعي غذاي ژاپني) مي‌پزند،  برنج مي‌كارند و... البته همه اين روبات‌ها شكل و شمايل انساني ندارند،‌ برخي‌ شبيه حيواناتند، پشمالو يا شبيه قطعه‌هاي صنعتي.
براي ژاپني‌ها جداي از نياز به حضور روبات‌ها به خاطر بالا بودن تعداد افراد مسن، روبات‌ها در فرهنگ عامه اين كشور  نماد  كمك‌كننده‌هاي مؤثر و  حتي دوست هستند؛ چيزي بالاتر از دستگاه‌ها و سيستم‌هاي خطرناكي كه اغلب در فيلم‌هاي علمي-تخيلي غربي مي‌بينيم.

در فرهنگ ژاپني‌ها ايدة روباتي با شكل و شمايل انسان و احساسات بشري در مقايسه با ديگر فرهنگ‌ها يك تهديد به حساب نمي‌آيد و برايشان امري عادي  است.

 

آسيمو، روبات انسان نماي مشهور

در برخي كشورها هنوز مردم  دراين فكر هستند كه آيا نياز است كه  در خانه‌‌شان يك روبات باشد، در صورتي كه در ژاپن  روبات‌ها جزيي از  زندگي هستند. دراين كشور در سال 2005 بيش از 370هزار روبات در كارخانه‌ها كار مي‌كردند. از نظر خيلي‌ها روبات بهتر از انسان است، چون نه اضافه‌كار مي‌خواهد و نه وقتي  كه بازنشسته شد به حقوق بازنشستگي احتياج دارد!
يك روبات مي‌تواند جاي 10نفر را بگيرد. اگر استفاده از روبات در صنعت و دنياي كار و اشتغال افزايش يابد، در نتيجه برنامه‌ريزي براي تأمين آينده كار انسان‌ها ضروري است

 

 

آشنايي با توماس شلينگ و توسعه نظريه بازي‌ها

پروفسور توماس شلينگ (Thomas Schelling)  برنده جايزه نوبل اقتصاد در سال 2005 (به‌طور مشترك با رابرت آومن) و استاد ممتاز حوزه سياست‌گذاري دانشگاه مريلند آمريكا است  .

Thomas C. Schelling

در اين نوشتار خلاصه‌اي از فعاليت‌هاي او در توسعه نظريه بازي‌ها را به زبان ساده توضيح مي‌دهيم. اين روايت البته ممكن است حاوي تمامي نظرات كليدي‌اش نباشد. با اين همه سعي شده  ‌تا جايي كه ممكن‌است، نظرات اصلي او را به زبان ساده براي افرادي كه صرفا آشنايي مقدماتي با نظريه بازي دارند توضيح دهيم.

ذكر اين نكته مهم است كه پس از گذشت بيش از 40 سال از معرفي اين مفاهيم و همه‌گيرشدن كاربرد آن‌ها، بسياري از ما نمي‌دانيم كه در واقع پيشنهاددهنده اوليه آن‌ها پروفسور شلينگ بوده‌است، بنابراين براي بيان اهميت نقش او گاهي مجبور شده‌ايم تا در اين متن برخي مفاهيم پراستفاده و جاافتاده در حوزه نظريه بازي‌ها را دوباره موشكافي كرده و توضيح دهيم.

 

توماس شلينگ، سال 1921 در آمريكا به‌دنيا آمده و در دانشگاه‌هاي هاروارد (دكترا) و بركلي (ليسانس) اقتصاد خوانده‌است. فعاليت دانشگاهي او از 1953با پيوستن به دانشگاه ييل آغاز شد و در ادامه با فعاليت در دانشگاه هاروارد به‌عنوان استاد تمام تداوم پيدا كرد. اين دوره تا 1990 طول كشيد. او الان استاد سياست‌گذاري عمومي در دانشگاه مريلند آمريكا است. شلينگ سال‌هاي زيادي را در مخزن فكري معروف رند (RAND) سپري كرده  كه در دوره بعد از جنگ‌جهاني دوم، ميزبان حلقه‌اي از متخصصان معروف نظريه بازي بوده و سهم بسزايي در توسعه كاربردهاي اين رشته ايفا كرده‌است. شلينگ علاوه‌بر حدود 30 سال تدريس در دانشكده اقتصاد هاروارد، 21 سال هم در مدرسه سياست كندي هاروارد به آموزش اشتغال داشته‌است. او سال 2005، بعداز 54 سال فعاليت علمي، نوبل اقتصاد را مشتركا با رابرت آومن به‌دليل «نقشش در توسعه درك ما از منازعات و همكاري‌ها در قالب مدل‌هاي‌بازي» گرفت

 

نظريه بازي چيست؟
نظريه بازي‌ها (Game Theory) حوزه‌اي از رياضيات كاربردي است كه در بستر علم اقتصاد توسعه‌يافته و به‌مطالعه رفتار راهبردي بين عوامل «عقلاني» مي‌پردازد. رفتار راهبردي، زماني بروز مي‌كند كه مطلوبيت هرعامل، نه فقط به راهبرد انتخاب‌شده توسط خود وي بلكه به راهبرد انتخاب‌شده توسط بازيگران ديگر همبستگي داشته‌باشد. زندگي روزمره ما، مثال‌هاي بي‌شمار از چنين وضعيت‌هايي دارد كه از جمله آن‌ها مي‌توان به مذاكرات تجاري بين دو كشور، جنگ تبليغاتي بين دو شركت رقيب، راي‌دادن دو سهام‌دار، بازي بين استاد و دانشجو براي تعيين كيفيت درس، بازي دولت و شهروندان براي اعلام و پذيرش سياست‌ها، پيشنهاد  و رد ازدواج بين يك زن و مرد اشاره كرد.

براي تعريف فضاي بازي، مشخص‌كردن عناصر زير لازم و كافي است:
 -1
بازيگران: طرف‌هاي بازي كه هر كدام حداقل دو راهبرد در اختيار دارند.

 - 2 راهبرد در اختيار هر بازيگر: زنجيره‌اي مرتب از اقداماتي است كه بازيگر مي‌تواند در قدم‌هاي مختلف بازي برگزيند.

 - 3 ترتيب بازي: اين كه در هر قدمي از بازي، چه بازيگري حركت مي‌كند.

4  - ساختار اطلاعاتي: در هر لحظه از بازي هر بازيگر مي‌تواند چه اطلاعاتي را از حركت‌ها و ترجيحات طرف مقابلش بداند.

5 - خروجي‌هاي بازي: وقتي بازي به انتها مي‌رسد چه نتايجي به‌بار مي‌آيد.

در ادامه 4 محور از فعاليت‌هاي فكري مهم شلينگ را به‌طور اجمالي توضيح مي‌دهيم:
بازي ترسوها (Chicken Game) و نقطه كانوني (Focal Point)در بين كارهاي متعدد شلينگ مفهوم نقطه كانوني كه گاهي هم به افتخار او، نقطه شلينگ ناميده مي‌شود، بيشترين تأثير و ارجاع را داشته است. مفهوم پيشنهادي او درك ما را از تعادل‌هاي ممكن در كلاس بزرگي از بازي‌ها كه «بازي هماهنگي» ناميده مي‌شوند، ارتقا داده‌است.

خصوصيات اين بازي‌ها اين است كه در آن‌ها تركيبي از راهبرد‌هاي بازيگران وجود دارد كه براي هر دو آن‌ها مطلوب است ولي چون هر بازيگري فاقد اطلاع از راهبرد انتخاب‌شده توسط بازيگر ديگر است، نمي‌داند ‌ بايد چه راهبردي  را انتخاب كند تا بازي در يكي از اين نقاط جذاب پايان يابد. اين مفهوم درك ما را از بسياري از زيرساخت‌هاي فرهنگي و سياسي كه نقش هماهنگ‌كننده انتظارات افراد و در نتيجه تحقق يكي از چندين تعادل ممكن بازي را دارند بسيار غني‌تر مي‌كند.

مثالي كه شلينگ در كتاب «راهبرد و تضادها» [The Strategy of Conflict]‌ ذكر مي‌كند، اين است كه فرض كنيد شما وهمسرتان در يك فروشگاه بزرگ، همديگر را گم كرده‌ايد. اين‌جا يك بازي هماهنگي بين دو نفر شكل مي‌گيرد كه در آن راهبرد هر بازيگر، محلي است كه بايد در آنجا منتظر همسرش باشد. دراين حالت مجموعه راهبرد‌هاي در اختيار هر فرد بسيار بزرگ و شامل تمامي نقاط موجود در فروشگاه است.

اگر فرد به در شماره يك برود، حال آن كه همسرش در مقابل صندوق منتظر او باشد، هر دو مطلوبيت پاييني به دست مي‌آورند درحالي‌كه اگر هر دو تصميم بگيرند تا مقابل تابلوي خاصي منتظر باشند (هماهنگي) همديگر را يافته و در نتيجه مطلوبيت هر دو بسيار بالا خواهد بود. طبيعي است كه اگر قبل از بازي چنين هماهنگي صورت مي‌گرفت هر نقطه‌اي از فروشگاه مي‌توانست يك محل ملاقات باشد ولي در غياب چنين هماهنگي هر بازيگر بايد با خودش فكر كند كه همسرش در چنين شرايطي ممكن است كجا برود و ضمنا به اين فكر كند كه همسرش فكر مي‌كند كه خود او ممكن است كجا برود و الي آخر تا بي‌نهايت. اگر افراد هيچ نكته‌اي براي «غيرمتقارن» كردن نقاط بالقوه قرار نداشته باشند احتمالا شانس كمي براي يافتن هم دارند ولي معمولا تجارب گذشته يا عرف و مسايلي از آن دست به كمك ما مي‌آيد. مثلا افراد از تجربه گذشته مي‌دانند كه بهتر است موقع گم‌شدن در مقابل در خروج منتظر همسر خود باشند و نه مثلا مقابل انبار فروشگاه.

همين موضوع كمك مي‌كند تا به احتمال بسيار بالاتري دو نفر همديگر را در اين نقطه ملاقات كنند و هماهنگي بين آن‌ها شكل بگيرد.شلينگ اين مفهوم را به‌نحو جالبي در تحليل منازعات بين‌الملل به‌كار گرفت. براي تشريح رويكرد او از مدل ساده بازي ترسوها استفاده مي‌كنيم.

بازي ترسوها در زندگي روزمره بسيار شناخته شده‌است. توصيف كلي بازي اين است كه راهي وجود دارد كه فقط يك بازيگر مي‌تواند از آن عبور كند و اگر هر دو بازيگر با هم سعي كنند وارد آن شوند (انتخاب همزمان راهبرد شهامت) وضعيت هر دو آن‌ها بدتر از حالتي است كه يكي منتظر شود، تا اول آن ديگري عبور كند. در عمل اين راه مي‌تواند بازار يك محصول، جنگ بر سر يك منطقه تحت اختلاف بين دو كشور و... باشد.شلينگ در اين مسئله از يك مشاهده تجربي شروع مي‌كند. دو نفر را تصور كنيد كه بايد از يك در باريك رد شوند.

در عمل احتمال اين كه هر دو نفر با هم به سمت در حركت كنند و در نتيجه باهم برخورد كنند، بسيار ضعيف است. در دنياي واقعي، نهادهايي مثل ارزش‌هاي اجتماعي كمك مي‌كنند تا صرفا يكي از اين راهبرد‌ها محقق شود. مثلا افراد بنا به عادت مي‌دانند كه معمولا خانم‌ها يا افراد مسن‌تر يا ارشد، اولويت بيشتري در عبور از در دارند،لذا همين اطلاع كوچك كمك مي‌كند تا دو نفر راهبرد خود را با هم هماهنگ كرده ‌، بنابراين بهترين نتيجه بازي به‌دست آيد.

شلينگ بر اساس مشاهداتي از اين جنس از دنياي واقعي به‌اين نتيجه رسيد كه عواملي وجود دارند كه «تقارن» موجود در بازي را به‌هم زده و شانس تحقق يك تعادل را بيشتر از تعادل ديگر مي‌كنند. همين عدم تقارن باعث مي‌شود تا بازيگران به‌طور مشترك باور كنند كه احتمال تحقق يك تعادل بيشتر است و به همين علت  در عمل اين تعادل با احتمال بالايي ظاهر  مي‌شود. در عرصه منازعه، به‌نفع هر دو طرف است كه راهبرد جنگ-جنگ انتخاب نشود چرا كه اين شرايط براي هر دو بسيار پرهزينه و بي‌فايده است.

براي اين‌كار، يكي از دو بازيگر بايد باور كنند كه طرف ديگر ابزار جنگ را انتخاب خواهد كرد  وبنابراين  به نفع اوست كه كنار بيايد. هر قدر منافع ناشي از جنگ‌نكردن (كنارآمدن) براي اين طرف بالاتر باشد، شانس بيشتري وجود دارد كه بازي در نقطه «عدم وقوع يك درگيري جدي» شكل بگيرد. پيشنهاد سياستي كه شلينگ ارائه مي‌كند بسيار جالب است: به‌جاي اين كه صرفا انرژي خود را روي بهبود توان نظامي خود متمركز كنيد، كاري كنيد كه منافع حريف از جنگ‌نكردن بالا برود. در اين صورت شانس اين كه مسئله در وضعيت جنگي منجر شود كاهش مي‌يابد.

تهديد معتبر و بازدارندگي
مسئله تهديد طرف مقابل به استفاده از يك راهبرد مشخص درصورت انتخاب راهبرد خاصي توسط طرف مقابل از قديم در ادبيات نظامي و روابط بين‌الملل شناخته‌شده بود و گاه از آن به مسئله بازدارندگي، اسم برده‌مي‌شود. اين لغت در ادبيات حقوقي به كار مي‌رود و منظور از آن تعبيه هزينه‌هايي است كه مجرمين را تهديد مي‌كند كه درصورت ارتكاب يك جرم خاص با مجازات مواجه خواهند شد. به اين ترتيب جامعه سعي مي‌كند تا با تهديد مجرمين بالقوه به اتخاذ راهبرد تنبيه آن‌ها را از همان قدم اول از ارتكاب جرم باز دارد.

شلينگ با معرفي مفهوم تهديد معتبر و غيرمعتبر درك از اين ماجرا را بسيار تعميق بخشيد. عبارت تهديد غيرمعتبر به‌اين حقيقت اشاره مي‌كند كه حتي اگر يكي از بازيگران، طرف مقابل را به استفاده از يك راهبرد خاص تهديد كرده‌باشد ولي اگر شرايط جوري شود كه او مجبور شود تهديد خود را عملي كند خود او اجراي تهديد را عقلاني نخواهد يافت. مديري را تصور كنيد كه كارمند بي‌انضباط ولي با تخصص بالاي خود را تهديد كرده‌‌ كه اگر يك بار ديگر دير سر كار حاضر شود او را اخراج مي‌كند. او در واقع قصد دارد تا با آشكاركردن اين تهديد كارمند را در شرايطي قرار دهد كه تأخير براي او غيرعقلاني شود. ولي كارمند از طرف ديگر شرايط را براي خودش شبيه‌سازي مي‌كند و فرض مي‌كند كه فردا دير سركار حاضر شده‌است.

مدير دراين‌جا بايد تهديد خود را عملي كند ولي اگر اين كار را بكند و اين نيروي خوب را از دست بدهد، بايد هزينه فراواني براي يافتن نيروي جديد متحمل شود ، بنابراين اخراج كارمند در آن لحظه «غيرعقلاني» است. به‌همين‌دليل مدير از اجراي تهديد قبلي خود خودداري مي‌كند. كارمندي كه اين موضوع را مي‌داند تهديد مدير را جدي نمي‌گيرد و به ديرآمدن خود ادامه مي‌دهد (در ادبيات خارج از نظريه بازي‌ها، گاهي به اين موضوع «قرباني عقلانيت خود شدن» هم گفته مي‌شود و منظور آن است كه چون تهديدكننده عقلاني است، تهديد‌شونده مي‌داند كه تهديد وي عملي نخواهد شد(

شلينگ مفهوم تهديد معتبر را به عرصه بازي‌هاي «چانه‌زني» وارد كرده و فرآيند چانه‌زني را در واقع زنجيره‌اي از تهديدها (معتبر / غيرمعتبر) توسط بازيگران مي‌داند. با اين نوع نگاه، او نشان مي‌دهد كه بر خلاف شهود اوليه، در بسياري اوقات محدودبودن فرد مذاكره‌كننده، اتفاقا قدرت عمل بيشتري براي او به‌بار مي‌آورد.

مثلا فرض كنيد2 كشور الف و ب بر سر يك رژيم تجاري يا هر موضوع مورد اختلاف ديگري مذاكره مي‌كنند. از مدل‌هاي رايج مذاكره مي‌دانيم كه درصورت حصول تفاهم، مازاد (Surplus) شكل خواهد گرفت كه بر اساس قدرت چانه‌زني طرفين، بين آنها تقسيم مي‌شود. از طرف ديگر هيچ كشوري از عدم دستيابي به تفاهم، نفع نمي‌برد و لذا هر2 طرف انگيزه دارند تا اين تفاهم زودتر شكل گيرد.

در اين شرايط، هر طرف سعي مي‌كند كه ضمن راضي نگاه داشتن طرف مقابل، سهم خودش را بيشينه كند. فرض كنيد كه مذاكره‌كننده كشور الف تام‌الاختيار باشد. در اين صورت كشور ب مي‌داند كه او منطقه مجاز گسترده‌اي دارد ، لذا سعي مي‌كند تا كشور الف را در پايين‌ترين حد منطقه مجازش راضي كند.

در سناريوي ديگري، فرض كنيد كه او اختيار محدودي دارد و براي هر پيشنهاد جديدي بايد رضايت پارلمان كشورش را جلب كند، در اين صورت كشور ب مي‌داند كه حداقل سطح رضايت كشور الف بالاست و چون تأخير در تفاهم هم هزينه‌زاست نهايتا سهم بيشتري به كشور الف داده مي‌شود تا مذاكرات به دور بعدي كشيده نشود. اين دقيقا مثالي است كه نشان مي‌دهد  چطور محدودكردن قدرت عمل يك طرف، باعث افزايش منابع او در بازي شد. محدودكردن اختيارات مذاكره‌كننده الف در واقع ايجاد نوعي تعهد براي تهديد به ترك مذاكرات درصورت عدم تخصيص سهم مناسب به اين كشور است.

به‌عنوان مثالي از معتبركردن تهديد، به اين داستان توجه كنيد: آمريكا و شوروي را كه در يك مخاصمه هستند در نظر بگيريد. آمريكا، شوروي را تهديد كرده‌بود كه درصورت تجاوز به خاك متحدين آمريكا در اروپاي غربي، وارد جنگ با اين كشور خواهد شد.

يا مثلا شوروي ممكن است آمريكا را تهديد كند كه درصورت حمله آمريكا به اين كشور با موشك‌هاي اتمي به آمريكا حمله مي‌كند. هر دوي اين تهديدها در واقع چندان معتبر نيستند،چرا كه طرف مقابل مي‌داند اگر جنگي در بگيرد هزينه مداخله در جنگ يا حمله اتمي براي طرف مقابل بسيار بالا خواهد بود و او تهديد خودش را عملي نخواهد كرد. حال اگر يكي از اين كشورها بخواهد به وسيله تهديد خود طرف ديگر را از اقدامي باز دارد چه بايد بكند؟ اين جاست كه بحث وسيله تعهد پيش مي‌آيد. سامانه‌هاي حمله خودكار، نمونه‌اي عيني از اين ابزارها هستند. منازعه هسته‌اي بين آمريكا و شوروي را در نظر بگيريد.

هر چند كه حمله اتمي شوروي به آمريكا عقلاني نيست، ولي اگر شوروي سامانه خودكار پرتاب موشك‌هاي هسته‌اي را فعال كند، در اين صورت آمريكا مي‌داند كه درصورت حمله، ديگر كاري از رهبران شوروي براي غيرفعال‌كردن سامانه حمله اتمي ساخته نيست. دانستن اين موضوع (تعهد شوروي به استفاده از سلاح هسته‌اي) باعث مي‌شود تا انتخاب عقلاني براي آمريكا عدم حمله باشد. اين دقيقا توصيف علمي مفهومي است كه مردم عادي در مورد سلاح هسته‌اي به‌كار مي‌برند؛ سلاح هسته‌اي براي شليك‌كردن نيست بلكه براي بازدارندگي است.

 مدل‌هاي افتراق

شلينگ كتابي دارد با عنوان رفتار خرد و رفتار كلان [Micromotives and Macrobehavior] كه در سال 1978 منتشر شده و به لحاظ ارجاع رتبه دوم را در بين نوشته‌هاي او دارد.

دغدغه او در اين كتاب توضيح رابطه بين رفتار فرد و تعادل‌هاي مشاهده‌شده در سطح كلان است و خصوصا روي اين زاويه متمركز مي‌شود كه چطور يك رفتار فردي خاص، منجر به تحقق تعادلي در سامانه كلان مي‌شود كه ممكن است كاملا با نيت اوليه فرد متفاوت بوده و اساسا خروجي غيرمطلوبي باشد.

گروهي از افراد را تصور كنيد كه قصد مطالعه دارند. هر نفر براي مطالعه نيازمند100 واحد نور است و لامپي كه دارد فقط 60 واحد نور توليد مي‌كند. اگر افراد در يك دايره دور هم بنشينند هر كسي 60 واحد نور از لامپ خودش و 60 واحد هم از مجموع نور نفرات سمت چپ و راستش دريافت مي‌كند و مي‌تواند به مطالعه ادامه دهد. پس يك تعادل در اين سامانه اين است كه همه، لامپ‌هايشان را روشن نگه دارند.

حال فرض كنيد كه يك نفر از اعضاي گروه خسته‌شده و لامپ خودش را خاموش مي‌كند. او هيچ نيتي براي تغيير رفتار گروه ندارد و فقط مي‌خواهد دقايقي استراحت كند. ولي همين كه لامپ او خاموش شود، 2 نفر سمت راست و چپ او ديگر نور كافي براي مطالعه ندارند و لذا دست از مطالعه كشيده و لامپ خود را خاموش مي‌كنند. تعادل نهايي اين سامانه اين است كه همه لامپ‌ها را خاموش مي‌كنند.

يعني يك رفتار بسيار عادي يك عضو كوچك سامانه واكنش‌هايي را برانگيخت كه منجر به رفتار بسيار دور از انتظار وي در سطح كلان شد. دقت كنيد كه وضعيت سامانه به سادگي هم برگشت‌پذير نيست. اگر يك نفر لامپ خود را روشن كند هنوز هيچ كسي به‌تنهايي انگيزه‌اي ندارد تا لامپش را روشن كند چون براي مطالعه حداقل نياز به 3لامپ روشن هست.

اين مثال شباهت زيادي به بازي‌هاي رأي‌دادن سهامداران دارد. اگر2 نفر سهامدار 30 درصدي با هم در رأي گيري شركت كنند جناج آنها برنده مي‌شود ولي اگر يكي از آنها از رأي‌گيري خارج شود، نفر بعدي به تنهايي نمي‌تواند اكثريت را  مقابل 40 درصد ديگر سهامداران كسب كند و لذا پاسخ بهينه براي او ترك صحنه رأي‌گيري است.

شلينگ اين سؤال را پيش مي‌كشد كه چرا در جوامع انساني نمونه‌هاي متعددي از شكل‌گيري خوشه‌هايي كه افراد را بر اساس متغيرهاي مختلفي (جنسيت، مذهب، طبقه اجتماعي، نژاد و...) جدا مي‌كند مشاهده مي‌كنيم؟ 2مكانيسم مشخص به ذهن همه مي‌رسد. اول اين كه محدوديت‌هاي قانوني يا عرفي باعث اين جدايي‌ها مي‌شود. مردان مجاز نيستند در قسمت مربوط به زنان بنشينند يا سياه‌پوستان در آمريكا حق نداشتند در مدارس سفيدپوستان تحصيل كنند. در نتيجه شبكه اجتماعي افراد حول افراد نزديك‌تر به وي شكل گرفته و خوشه‌بندي قابل مشاهده خواهد بود. مكانيسم دوم به اين مربوط است كه تفاوت‌هاي افراد باعث ايجاد تفاوت در درآمد يا سليقه يا متغيرهايي مثل آن شده و لذا خوشه‌ها را پديد مي‌آورد.

شلينگ سعي مي‌كند از اين2 توضيح نسبتا آشكار فراتر رود وسازوكار سومي را پيشنهاد كند كه چندان بديهي نيست. او كتاب «رفتارهاي خرد و رفتارهاي كلان» را به تشريح كامل اين سازوكار اختصاص داده‌است. همانند مثال خاموش‌كردن لامپ، توضيح شلينگ نشان مي‌دهد كه حتي يك تمايل بسيار ملايم توسط تعداد كوچكي از بازيگران مي‌تواند باعث شكل‌گيري الگويي بسيار قوي از جدايي نژادي يا مالي در جوامع شهري شود.

فرض كنيد افراد تمايل دارند تا حداقلي از همسايه‌هاي آنان، شبيه به خودشان باشد. اين افراد حتي اصرار ندارند كه اكثريت همسايه‌هايشان مثل خودشان باشند و مثلا به اين كه فقط 30درصد آن‌ها مشابه باشند راضي هستند.

فرض كنيد كه سامانه از يك وضعيت شروع مي‌كند و يكي از افراد يك نژاد به هر دليلي محل زندگي اش را به‌طور كاملا تصادفي تغيير مي‌دهد. اين تغيير محل زندگي باعث مي‌شود تا چگالي افراد همسان براي افراد دوروبر محل زندگي قبلي او و براي افراد غيرهمسان در محل زندگي جديد كم شود و براي برخي افراد زير حد بحراني قابل تحمل برسد.

قطار را با مغزتان تکان دهید !

یک تکنولوژی جدید در ژاپن به شما اجازه می‌دهد که وسائل الکترونیکی را بدون تکان دادن حتی یک انگشت صرفاً با خواندن فعالیت مغز کنترل کنید.

به گزارش آسوشیتدپرس این "میانجی مغز - ماشین" که به وسیله شرکت هیتاچی تولید شده‌است تغییرات جزئی در جریان خون مغز را تجزیه و تحلیل می‌کند و فعالیت مغز را به پیام‌های الکتریکی ترجمه می‌کند.

اخیراً در جریان نمایشی در آزمایشگاه پژوهشی پیشرفته هیتاچی در هاتویاما در حومه توکیو یک کلاه با فیبرهای نوری به یک وسیله نقشه‌برداری مغزی متصل بود، و این وسیله به نوبه خود از طریق یک کامپیوتر کنترل‌کننده و موتور به یک قطار اسباب‌بازی ارتباط یافته بود.

یک از خبرنگاران که این وسیله را آزمایش می‌کرد،محاسباتی ساده را ذهنش انجام داد  و قطار به جلو حرکت کرد- که ظاهرا بیانگر فعالیت در قشر قدامی مغز بود که حل مسئله را انجام می‌دهد.

تکتولوژی مورد استفاده در این دستگاه مکان‌نگاری نوری نام دارد و با فرستادن مقادیر کمی نور مادون‌قرمز از سطح مغز تغییرات جریان خون در آن را نقشه‌برداری می‌کند.

گرچه تکنولوژی میانجی مغز- ماشین به طور معمول بر کاربردهای پزشکی متمرکز بوده است، سازندگانی مانند هیتاچی و شرکت خودروسازی هوندا در تلاش بوده‌اند تا از این تکنولوژی برای مقاصد تجاری استفاده کنند.

دانشمندان هیتاچی قصد دارند یک کنترل‌راه دور تلویزیون مغزی را تولید کنند که به کاربران اجازه دهد، خاموش و روشن کردن تلویزیون و عوض کردن کانال‌ها را تنها با فکرکردن انجام دهند.

هوندا که میانجی‌های ساخت آن با استفاده از یک ماشین ‌MRI مغز را پایش می‌کند، در تلاش است که این میانجی را در اتومبیل‌های هوشمند نسل بعدی به کار ببرد.

این تکنولوژی ممکن است روزی جایگزین کنترل راه دورها و صفحه‌ کلیدهای فعلی شود و شاید به افراد معلول کمک کند تا صندلی‌های چرخدار برقی، تختخواب‌ها و اعضای مصنوعی را به کار بیندازند.

استفاده‌های ابتدایی از این تکنولوژی در کمک به افراد مبتلا به بیماری‌های فلج‌کننده بوده است تا حتی پس از دست دادن کنترل همه عضلات‌شان توانایی برقرار ارتباط را داشته باشند.

یک امتیاز مهم تکنولوژی هیتاچی این است که حسگرهای ان لازم نیست به طور فیزیکی وارد مغز شوند. در تکنولوژی‌های قبلی لازم بود یک تراشه زیر جمجمه کاشته شود.

البته هنوز مشکلاتی باقی است: اندازه یک مشکل است، گرچه نمونه اولیه هیتاچی شامل کلاهک و ماشین نقشه‌برداری بر روی هم تنها حدود یک کیلوگرم وزن دارند.

مشکل دیگر این است که این میانجی پیام‌های صحیح را به دقت تشخیص دهد و فعالیت پس‌زمینه‌ای مغز را نادیده بگیرد

خاورميانه كندترين شتاب زندگي در جهان را دارد

 تحقيقات نشان مي‌دهد مردم ده درصد از يك دهه پيش سريع‌تر راه مي‌روند.

شتاب زندگي براي شهرنشينان سريع‌تر شده است. نتايج تحقيقي كه توسط دانشمندان انگليسي در 32 شهر جهان صورت گرفته است، نشان مي‌دهد مردم ده درصد از يك دهه پيش سريع‌تر راه مي‌روند.

 در اين تحقيق كه هزاران نفر از افراد پياده به طور پنهاني مورد بررسي قرار گرفتند، معلوم شد ساكنان سنگاپور سريع‌ترين رهروان هستند و مردم كپنهاگ و مادريد در رده‌هاي دوم و سوم قرار دارند.

 با اين حال، سرپرست گروه تحقيقاتي يادشده گفت: تندتر راه رفتن ضرورتاً به اين معنا نيست كه مردم تندرست‌تر شده‌اند. پروفسور ريچارد وايزمن از دانشگاه هرتفوردشر گفت: نتايج تحقيق گوياي نكات مهمي در مورد سلامت جسمي و اجتماعي در شهر است.

وي گفت: «از يك نظر، تند راه رفتن خوب است، اما اگر اين كار جزيي از زندگي باشديعني اگر فقط مي‌خواهيد در كوتاه‌ترين زمان ممكن از نقطه‌اي به نقطه‌ ديگر برويدآنگاه به همراه اين كار، رفتارهاي ديگري وجود خواهد داشت كه براي شخص خوب نيست. سريع راه رفتن نتيجه خوب غذا نخوردن، ورزش نكردن يا نديدن دوستان و خويشاوندان است كه مي‌تواند به انواع مشكلات ديگر مانند بيماري قلبي بيانجامد

 به نظر مي‌رسد سرعت گرفتن شتاب زندگي تا حدي ناشي از فناوري باشد، از جمله ارتباطات هم سريع‌تر شده است. وايزمن خاطرنشان كرد:‌ «ما دائماً با يكديگر در تماس هستيم و به محض آنكه مي‌توانيم يعني ظرف چند دقيقه و نه ساعت، با يكديگر تماس مي‌گيريم. اين باعث مي‌شود فكر كنيم همه چيز بايد الان رخ دهد

 بيشترين تغيير در گوانگ‌ژو در چين رخ داده است كه سرعت پياده‌روي بيش از 20 درصد افزايش يافته است. اين نسبت در سنگاپور 30 درصد است و به اين ترتيب اين شهر سريع‌ترين شهر جهان از نظر پياده‌روي مردم است.

 نيويورك در رده هشتم قرار دارد و لندن مكان دهم را به خود اختصاص داده است. كندترين سرعت زندگي در خاورميانه جريان دارد.