دومین سمینار مهندسی صنایع دانشگاه تبریز

" بهره وری : فرد ، صنعت ، جامعه "

 

Ø     سخنرانان کلیدی :

 

- دکتر سبحان الهی

 

موضوع سخنرانی :

بهره وری و توسعه

 

 

-         دکتر جلوداری ممقانی :

 

موضوع سخنرانی :

نقش مسئولیتهای اجتماعی سازمانها در بهره وری و توسعه اقتصادی

 

- دکتر شیری

 

موضوع سخنرانی :

تحلیل روانی و بهره وری سازمانها

 

- دکتر ایران زاده :

 

موضوع سخنرانی :

بهره وری در صنعت

 

-         مهندس پاکپور

 

موضوع سخنرانی :

بهره وری و تکنیک های مهندسی صنایع

 

- مهندس تهمزی

 

موضوع سخنرانی :

ادبیات تولید در سطح و کلاس جهانی با مفاهیم و شاخص های بهره وری

 

پیام بهره وری

ü    دستور اول :  باور، اعتقاد و اطمينان داشته باشيد كه در هر جا كه هستيد مي توانيد تغييراتي در محيط كارتان به وجود آوريد .

ü    دستور دوم :  اصول و مباني بهره وري را بياموزيد .

ü    دستور سوم :  از تكنيك هاي ارتقاء بهره وري استفاده كنيد .( سيستم پيشنهاد ، كنترل كيفيت جامع و نظام توليد به هنگام  و …)

ü      دستور چهارم :  حركت بهره وري نياز به يك نيروي محركه دارد . نيروي محركه اصلي معمولا‏‏‏‏ً مديريت سازمان يا تشكيلات است و بار اصلي هدايت حركت بهره وري بر دوش مديريت است و بهره وري از مديران آغاز مي شود .

ü    دستور پنجم :  زمينه مناسب جهت حركت بهره وري را مهيا كنيد (كار فرهنگي)

ü    دستور ششم :  مشكلات بحراني و نقاط كليدي محيط كار را شناسايي كنيد .

ü    دستور هفتم :  فعايتهاي بهبود بهره وري را از يك واحد كوچك آغاز كنيد.

ü    دستور هشتم :  تمام نيرو و تلاش خود را براي تداوم بهره وري به كار بريد . بهبود بهره وري يك فرايند آرام پيوسته است و اين حركت در دراز مدت جواب ميدهد و نبايد از آن انتظار نتايج سريع داست .

ü    دستور نهم :  از مكانيزمهاي انگيزشي استفاده كنيد . اصولاً حركت بر پايه انگيزه ، تداوم و قوام مي گيرد .

ü    دستور دهم :  حداكثر توجه را به نيروي انساني مبذول داريد . پايه و اساس بهره وري بر نيروي انساني اتكاء دارد .

 

·         اجازه نده ،تلفن ، مزاحم لحظات مهم شود. تلفن براي سهولت استفاده توست ، نه سهولت استفاده تلفن کننده.

·         ميان مؤثر بودن (انجام كار درست) و كارآيي (انجام درست كار) تفاوت وجود دارد.                       پيتر دراكر

·         توليد سالانه هر ملتي، تنها با افزايش تعداد كاركنان بهره‌ور و با ارتقاي بهره‌وري كاركنان موجود، افزايش مي‌يابد.                آدام اسميت

·         هرگز روش‌هاي ساده‌تر را اگر مؤثرند به روش‌هاي پيچيده تبديل نكنيد.                كارل‌من‌هايم

·         از اين که به ديگران بگويي چه طور کاري را انجام دهند ، اجتناب کن . در عوض به آنها بگو چه کاري بايد انجام گيرد. خواهي ديد که آنها با راه حلهاي خلاقانه شان تو را شگفت زده خواهند کرد.

·         اگر کسي مايل بود تو را استخدام کند ، حتي اگر به آن شغل علاقه نداشتي ، با او مذاکره کن. تا پيشنهاد کسي را قبلا نشنيده اي ،در را به روي فرصت ها نبند.

·         براي همه کساني که از دست رنج خود ارتزاق مي کنند - هر قدر هم کارشان پيش پا افتاده باشد، احترام قائل باش.

·         به دنبال فرصت باش، نه امنيت. جاي قايق در بندرگاه امن است، اما به مرور زمان به گل خواهد نشست.

·         با بيان مشکلاتت ديگران را خسته نکن . اگر از تو پرسيدند حالت چطور است ، بگو : " خيلي خوبم بهتر از اين نمي شود" ، و اگر پرسيدند کسب و کار چطور است ، بگو: "عالي است ، روز به روز هم بهتر مي شود".

·         به طرز ارضانشدني اي کنجکاو باش. از کلمه "چرا" زياد استفاده کن.

·         تبسم خرجي ندارد ولي چيزهاي بسياري را مي آفريند.

·         تبسم بدون اينكه دهنده اش را فقيركند ، گيرنده اش را غني مي سازد.

·         تبسم بيش از لحظه اي پايدار نيست ولي خاطره اش گاهي تا ابد باقي است.

·         تبسم در خانه ، خوشبختي ايجاد مي كند و در تجارت ، حسن نيت ، زيرا:

·         تبسم نشانه دوستي و رفاقت است.

·         تبسم اشعه آفتاب است براي افسردگي و بهترين پادزهر طبيعي است براي ناراحتي.

·         كسي كه گمان ميكند همه چيز را مي داند، به هيچ رو نمي تواند بفهمد كه گمانش باطل است.

 

 

 

بهداشت روانی

 

مفاهيم بهداشت رواني

فرهنگ بزرگ روانشناسي لاروس، بهداشت رواني را چنين تعريف مي كند: استعداد روان براي هماهنگ، خوشايند و مؤثر كار كردن، براي موقعيتهاي دشوار انعطاف پذير بودن و براي بازيابي تعادل خود توانايي داشتن.

سازمان جهاني بهداشت، بهداشت رواني را چنين تعريف مي كند: بهداشت رواني در درون مفهوم كل بهداشت جاي مي گيرد و بهداشت يعني توانايي كامل براي ايفاي نقشهاي اجتماعي، رواني و جسمي ؛ بهداشت، تنها نبود بيماري يا عقب ماندگي نيست.

در اين تعاريف، همان طور كه ملاحظه مي شود، سازگاري با محيط اهميت زيادي دارد . طبق اين تعاريف شخصي كه بتواند با محيط خود (اعضاي خانواده، همكاران، همسايگان و به طور كلي، اجتماع) خوب سازگار شود، از نظر بهداشت رواني بهنجار خواهد بود. اين شخص با تعادل رواني رضايت بخش پيش خواهد رفت، تعارضهاي خود را با دنياي بيرون و درون حل خواهد كرد و در مقابل ناكاميهاي اجتناب ناپذير زندگي مقاومت خواهد داشت . اگر كسي توان انجام دادن اين كارها را نداشته باشد و در نتيجه با محيط خود به شيوة نا مناسب و دور از انتظار برخورد كند، از تظر رواني بيمار محسوب خواهد شد؛ زيرا با اين خطر روبه رو خواهدبود كه تعارضهاي حل نشده خود را به صورت نوروز ( اختلالهاي خفيف رفتاري ) نشان دهد و به شخص  نوروتيك تبديل شود.

بنابراين، بهداشت رواني مردم از اهميت بسزايي بر خوردار است و به همين دليل، امروزه، جوامع مختلف بسيج شده اند تا سياستهاي مربوط به بهداشت رواني و پيش بيني بيماريهاي رواني را سازمان دهند. اين سياستها، كه مي توانند ارزشهاي انساني و اقتصادي بسيار بالايي داشته باشند، ايجاب مي كنند كه، پيش از هرچيز، نيازهاي بهداشت رواني شناخته شود . منظور از نيازهاي بهداشت رواني اين است كه عوامل تضمين كنندة آن، مخصوصاً در مورد كودكان را بشناسيم ؛ به علتهاي اختلال آن پي ببريم وبا چگونگي درمان بيماري رواني آشنا شويم.


بهداشت رواني و بيماري رواني

وقتي مي گوييم كه از نظر جسمي كاملاً سالم هستيم، منظور اين است كه هيچ نوع ناراحتي احساس نمي كنيم.

بنابراين، ســلامت جسمي يعني حالت مقابل بيماري جسمي . آيا در مورد سلامت رواني يا بهداشت رواني نيز مي توان چنين تعريفي ارائه داد ؟

 اگر پاسخ مثبت باشد، در آن صورت خواهيم گفت : بهداشت رواني يعني نداشتن بيماري رواني. به عبارت ديگر، كسي كه از نظر رواني هيچ نوع ناراحتي احساس نكند، در حالت بهداشت رواني كامل خواهد بود. اين نوع رو در روي هم قرار دادن بهداشت رواني و بيماري رواني از ديدگاه زيستي (ديدگاه پزشكي) نشأت مي گيرد . ديدگاه زيستي يا ديدگاه پزشكي مي خواهد بداند كه چگونه بافتها يا اعضاي بدن بيمار مي شود و چگونه بايد آن را درمان كرد . با اين همه، مي توان پرسيد : اگر بيمار رواني نباشيم، واقعأ بهداشت رواني يا سلامت رواني خواهيم داشت؟

ممكن است پاسخ اين سوال خيلي آسان به نظر برسد و بلافاصله بگوييد : بلي. اگر چنين باشد، همان طور كه در بالا گفته شد، احتمالاً سلامت جسمي خود و نبود ناراحتي را در نظر گرفته، پاسخ مثبت داده ايد . اما اگر خوب بينديشيد، قبول خواهيد كرد كه لازم است پاسخ خود را دوباره ارزشيابي كنيد ؛ زيرا زندگي، بدون تعارضهاي روزانه، بدون رنجها و نا كاميها، چه مفهومي خواهد داشت ؟ مفهوم بيماري رواني به ارزشهايي وابسته است كه زندگي اجتماعي در اختيار ما مي گذارد.بنابرين، معلوم نيست كه بهداشت رواني واقعاً نبود بيماري رواني باشد. به عنوان مثال، انحرافهايي در نظر بگيريد كه گاهي در نوجوانان ديده مي شود . مي دانيم كه اين رفتارها زودگذرند ودر مراحل رشد به وجود مي آيند . دختران نوجوان، چه با كلام، چه با شيوة لباس پوشيدن و چه با نشان دادن بخشي از موي سر، با خانواده و گاهي با اجتماع به مخالفت بر مي خيزند. والدين بلافاصله كم حوصله مي شوند و با شدت اظهار مي دارند كه دختر خود را نمي شناسند . برخي مسؤولان نيز تند برخورد مي كنندو نوجوان را نيز به خشونت وا مي دارند.ايننوع مخالفتهاي نوجوانان، بيانگر مرحلة مهمي از زندگي است نه بي اعتنايي به والدين يا قوانين اجتماعي . با اين مخالفتها، آنها خود مختاري و انتخاب ارزشهاي فردي و شخصي را ياد مي گيرند. هيچ يك از اين رفتارها نشانة بيماري رواني نيست، بلكه براي تأييد و تثبيت موجوديت فرد است.


بهداشت رواني و بهنجاري

كسي كه بهداشت رواني خوبي دارد، معمولاً بهنجار در نظر گرفته مي شود. كلمة بهنجار مي تواند معاني زيادي داشته باشد . اولين معناي آن مطابقت با هنجار است. مطابقت با هنجار يعني قبول رفتارهاي استاندارد .بهنجار كسي است كه به انتظارهاي اجتماع پاسخ مي دهد؛ بدين معنا كه طبق انتظارهاي اجتماع رفتار مي كند . دومين معناي بهنجار، مفهوم ميانگين را در بر مي گيرد. ميانگين، يك شاخص آماري است كه تمايل به مركز يا حد وسط را نشان مي دهد. بنابرين، بهنجار كسي است كه رفتار او به رفتار اكثر مردم نزديك است و در جهت افراط يا تفريط انحراف ندارد . اگر مثال مربوط به نوجوانان را دوباره در نظر بگيريم، بايد بگوييم كه اكثر نوجوانان نا بهنجارند، زيرا رفتارهاي آنها (مثلاً، علاقه به موسيقي تند، پوشيدن لباسهاي عجيب و غريب، آرايش مو به صورتهاي غير عادي) از ميانگين يا از رفتار اكثر مردم فاصله دارد.

معادل دانستن بهداشت رواني با ميانگين، به خاطر عدم پويايي يا تحريك آن، اغلب مورد انتقاد قرار گرفته است . اين مفهوم، بهداشت رواني را ايستا فرض مي كند ؛ زيرا هنجار يا ميانگين، در نفس خود، تقريباً هيچ حركتي ندارد .اما واقعيت غير از اين است . در وجود انسان هر چيزي تحرك دارد، تغيير مي كند و نوسان مي‌يابد . به عنوان مثال، خلاقيت هنري را در نظر بگيريم . خلاقيت هنري، بر اثر ابتكاري بودن و سبقت داشتن بر مسائل زندگي روزانه، از هنجار يا از ميانگين انحراف دارد، اما مي دانيم كه چقدر براي رشد اجتماع لازم است . حتماً تا به حال ر‎ُمانهاي زيادي خوانده ايد و به شدت تحت تأثيرآنها نيز قرار گرفته ايد. مي دانيد كه رُمان يك اثر خيالي است، از واقعيت، هنجار و از ميانگين انحراف دارد ؛ اما اثر يك ديوانه نيست . به سخن ساده تر، با اينكه محتواي رُمانها از زندگي مردم آشكارا انحراف دارد، نويسندگان آنها را از نظر رواني نابهنجار به حساب نمي آيند. بنابرين، وقتي بهنجار را تفسير مي كنيم ، بايد ريشة هنجار را بدانيم . اين هنجار از كجا مي آيد؟. چه كسي آن را تعريف كرده است ؟ ودر رابطه با بهداشت رواني چرا اين گونه است؟

هنجار يعني قاعده اي كه رفتار مورد قبول در يك گروه را تعيين مي كند . اجتماع ما ،به تدريج كه رشد مي‌كند، هنجارهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي وتربيتي زيادي ارائه مي دهد ؛ مثلاً، در دوره اي ارتباط سياسي با برخي كشورهاي خارجي كاملاً هنجار به حساب مي آيد ودر دوره ديگري جرم محسوب مي شود . طرز لباس پوشيدن نيز به همين طريق فرق مي كند . هنجارها رفتار را محدود مي كنند ودر عين حال، تبيين آن را ممكن مي سازند . بنابرين، زندگي در گروه ايجاب مي كند كه هركس انتظارها ياهنجارهايي راكه گروه تعيين مي كند، بپذيرد نپذيرفتن آنها نا بهنجاري خواهد بود.

سازگاري با هنجارها از بدو تولد شروع مي شود مجبور كردن كودكان به اين كه در ساعات معين غذا بخورند، دست توي دماغ نكنند، انگشت خود را نمكند و با لباسهاي غير قابل قبول اجتماع در انظار ظاهر نشوند، نمونه هايي از هنجارهاي اجتماعي است . هنجارها گاهي رفتارهاي افراطي بوجود مي آورند، مثل     نژاد پرستي، و آنقدر دوام مي يابند كه دروني ميشوند ( كاملاً جذب ميشوند ) . در مقابل، هنجارها به قدري مورد پذيرش مردم هستند كه همه مي خواهند طبق آنها عمل كنند . البته هنجارهاي شخصي وجود دارد: قواعدي كه مردم براي زندگي و رفتارهاي خود انتخاب مي كنند و با اجتماع ارتباط ندارد، مثل كمك به نيازمندان .

براي بهداشت رواني تعاريف ديگري نيز ارائه شده است . برخي از آن تعاريف، به دلايل مختلف، با تعريفي كه در بالا گفته شد، فرق دارد. يكي از دلايل، محدوديتها و تمايلات تعاريف بالا در جهت به هنجارسازي است . پژوهشگران و نظريه پردازان سعي كرده اند، بدون آنكه به بيماري يا به بهنجاري ارجاع دهند، برروي روابط بين ابعاد زيستي، رواني و اجتماعي فرد تأكيد كنند و براي او الگوهايي بيابند . دراينجا به تعدادي از آن الگوها اشاره ميشود.

درسال 1948، كميسيون مقدماتي سومين كنگره جهاني بهداشت رواني، براي بهداشت رواني، يك تعريف دوقسمتي ارائه ميدهد:

1- بهداشت رواني حالتي است كه از نظر جسمي، رواني و عاطفي، درحدي كه بابهداشت رواني ديگران انتطباق داشته باشد . براي فرد مطلوبترين رشد را ممكن ميسازد ؛

2- جامعه خوب جامعه اي است كه براي اعضاي خود چنين رشدي فراهم مي آورد، و در عين حال رشد خود را تضمين مي كند و نسبت به ساير جوامع بردباري نشان ميدهد ( كلوتيه، 1968).

سازمان جهاني بهداشت، بهداشت رواني را براساس جنبه هاي زيستي و اجتماعي تعريف مي كند . به نظر اين سازمان، بهداشت رواني براي فرد استعداد ايجاد روابط موزون با ديگران و استعداد شركت در تغييرات محيط اجتماعي و مادي يا استعداد كمك به تغييرات ،‌به شيوة سازنده، قايل است . همچنين، بهداشت رواني ايجاب مي كند كه بين تمايلات غريزي فرد هماهنگي وجود داشته باشد اين هماهنگي به يكپارچگي وجود فرد كمك ميكند نه اينكه برخي تمايلات غريزي به مخالفت تمايلات ديگر برخيزند و آنها را سركوب كنند . اگر خوب توجه كنيم، خواهيم ديد كه اين تعريف هيچ اشاره اي به اين بيماري ندارد.

درسالهاي اخير، انجمن كانادايي بهداشت رواني، بهداشت رواني را درسه قسمت تعريف كرده است:

قسمت اول ،نگرشهاي مربوط به خود ؛ قسمت دوم، نگرشهاي مربوط به ديگران ( با ديگران ارتباط موثر برقرار کردن)؛ و قسمت سوم، نگرشهاي مربوط به زندگي ( رويارويي با الزامهاي زندگي ) .

به عقيده اين انجمن، نشانه هايي پيدا ميشوند كه مارا از دشواريهاي رواني، به ويژه در خود فرورفتن، پرخاشگري، خود مداري ،‌بي اعتمادي شديد، بي خوابي، اضطراب، خيالبافي، هيپوكندري ،‌ضعف دركنترل هيجان ،‌نوسانهاي خلقي، احساس ناتواني و وابستگي، مطلع ميسازند .

به علاوه ،‌بهداشت رواني خوب، شرايطي وجود دارد : روبرو شدن با واقعيت، سازگار شدن با تغييرات گنجايش داشتن براي اضطرابها، كم توقع بودن ،‌احترام قايل شدن به ديگران، دشمني نكردن با ديگران و كمك رساندن به مردم .بطوريكه ملاحظه ميشود اين انجمن، بهداشت رواني را درارتباط با سازگاري با محيط و نگرشهاي مربوط به خود و ديگران تعريف مي كند، اما به مفاهيم بيماري ،‌آسيب شناسي و ناسازگاري ارجاع نمي دهد.

نگارش: رضا دولتيار باستانی     منبع:www.iop.ir

 

استرس شغلی

تعريف استرس:

 پژوهشگراني كه استرس و رابطه آن با بهداشت رواني را مطالعه كرده اند، از استرس تعاريف زيادي ارائه داده اند سليه، كه تحقيقات و نوشته هاي او درباره استرس از اهميت ويژه اي برخوردار است، استرس را چنين تعريف مي كند: مجموعه واكنشهاي غير اختصاصي ارگانيسم در مقابل هر نوع تقاضاي سازگاري از آن. مثال زير مطلب را روشنتر مي كند. اگر در چله تابستان فوتبال بازي كنيم، بدن ما با سرعت بخشيدن به ضربان قلب و تنفس و با تحريك غدد مولد عرق واكنش نشان خواهد داد. اگر ده دقيقه مانده به شروع كلاس مطلع شويم كه بايد گزارش تحقيقي خود را همين امروز تحويل دهيم تعداد ضربانهاي قلب و آهنگ تنفس افزايش خواهد يافت و عرق سرد سر تا پاي وجود ما را خواهد گرفت. بدين ترتيب، مي توان گفت: استرس عبارت از يك واكنش جسمي است كه به دنبال يك تحريك دروني (شناختي) يا بيروني (محيطي)به وجود مي آيد. محركي كه استرس به وجود مي آورد، عامل استرس زا ناميده مي شود.

 اين كه علت استرس رواني باشد يا جسماني خيلي مهم نيست. وقتي در حال استرس هستيم بدن تعداد زيادي تغييرات فيزيولوژيك كوچك و بزرگ تحمل مي كند. مهمترين اين تغييرات كه مي تواند مقاومت بدن در مقابل بيماريها را تضعيف كند، آنهايي است كه به وسيله دستگاه عصبي خودكار (سمپاتيك و پاراسمپاتيك) تنظيم مي شود.


 استرس و دستگاه ايمني:

تغييرات فيزيولوژيك ناشي از استرس مي توانند فعاليت دستگاه ايمني بدن را مختل كنند. اگر دستگاه ايمني به طور طبيعي به فعاليت خود ادامه دهد، بيماريها را رديابي خواهد كرد و ارگانيسم را سالم نگه خواهد داشت. برعكس، تضعيف دستگاه ايمني، بدن را براي ابتلاء به تعداد زيادي از بيماريهاي جسمي و رواني آماده خواهد كرد. مطالعات نشان ميدهد كه استرسهاي شديد، مثل عزا، جراحي و محروميت از خواب، در دستگاه ايمني بدن تغيير شكلهايي به وجود مي آورند. بين اين تغيير شكلها و ميزان بالاي هورمونهاي ناشي از استرس، مثل اپي نفرين، نوراپي نفرين و كورتيزول، رابطه پيدا شده است. به نظر مي رسد كه حضور اين هورمونها معمولاً پيش از تضعيف دستگاه ايمني و بروز بيماريهاي عفوني صورت مي گيرد.

 بنابراين، احتمال دارد كه ما تنها به دليل تحمل استرس شديد، به گريپ يا زكام مبتلا شويم. در واقع نتايج تحقيقات انجام شده به وسيله كوهن و همكاران او (1991) نشان مي دهد كه استرس به ضعف تدريجي دستگاه ايمني و آسيب پذيري از ويروس زكام كمك مي كند. به نظر مي رسد كه استرس، خط مقدم دفاعي ارگانيسم را، كه از نفوذ ويروس به جريان خون جلوگيري مي كند، در هم مي كوبد. جاي ترديد ندارد كه زكام، اثر خستگي و كسل كنندگي دارد، اما زندگي بيمار را به خطر نمي اندازد. با اين همه، استرس شديد و ضعف روحيه مي تواند زمينه را براي رشد بيماريهاي خطرناك مثل سرطان يا بيماريهاي قلبي مساعد كند.                                              

منبع:www.iop.ir    

جایگاه رشد اقتصادی در4 برنامه توسعه

 

رشد اقتصادی به مفهوم افزایش تولید یا درآمد ملی است و چنانچه تولید كالا و یا خدمات به هر وسیله ممكن در كشوری افزایش یابد، می توان ادعا كرد كه رشد اقتصادی محقق شده است.

در كشور ما نیز با پایان جنگ تحمیلی متوسط رشد  GDP به ۷‎/۴ درصد رسید، اما این رشد طی سال های برنامه دوم توسعه (۷۸-۱۳۷۴) به ۲‎/۳ درصد كاهش یافت.این عدد طی سال های برنامه سوم توسعه (۸۳-۱۳۷۹) نیز ۵‎/۵ درصد بود.براساس آمارها، متوسط رشد اقتصادی در سال های برنامه اول تا سوم  ۳۶/۵  درصد بوده است. نگاهی به اهداف برنامه ۵ ساله اول نشان می دهد رشد تولید ناخالص داخلی به قیمت ثابت سال ۱۳۶۱ باید سالانه به طور متوسط معادل۱/۸  درصد می بود.

(حتما به ادامه مطالب دقت کنید....!!!)

ادامه نوشته